همشهری آنلاین- پرونده های ویژه؛حق شهروندی:بسیاری از مردم، اختلالات روانی را بیماری نمیپندارند و با واژههای ارزشی از آن یاد میکنند مثلا فردی که افسرده و در خود فرو رفته را به راحتی انسانی بیمسئولیت و تنبل میدانند و با این واژهها در مورد او قضاوت میکنند.در این حالت، چون مسئله، بیماری پنداشته نمیشود صحبتی هم از درمان نمیشود.
علیرضا شریفی یزدی، روانشناس اجتماعی در یادداشتی چرایی احساس شرم در ایرانی ها برای مراجعه به روانشناسان را شرح داده که مشروح آن به شرح زیر است :
یکی از مهمترین عوامل عدم مراجعه افراد به روانشناس و روانپزشک، ناتوانی در تفکیک این دو حوزه است. روانپزشکی از شاخههای پزشکی و شامل فارماکوتراپی (دارودرمانی) اختلالات عصبی و روانی و در موارد حاد، الکتروشوکدرمانی (ECT) یا درمان از طریق امواج مغناطیسی (RTMS) است درحالیکه روانشناسی از شاخههای علوم رفتاری است.
دلیل دوم، نگرانی از انگ اجتماعی است؛ افراد زیادی گمان میکنند کسی که به روانشناس مراجعه میکند دچار یک بیماری روانی عجیب و غریب است. این افراد، انواع مختلف اختلالات روانی را تحت کلمه «دیوانه» قرار میدهند و این برچسب باعث میشود فردی که به رواندرمانگر نیاز دارد از ترس انگ، مشکل خود را پیگیری نکند.
دلیل سوم، ننگ اجتماعی است؛ عدهای که بیشتر از میان مردان هستند مراجعه به روانشناس را ننگ میدانند و میگویند ما خودمان میتوانیم مسائلمان را حل کنیم! به همین دلیل هم بیشترین مراجعهکنندگان به روانشناس در همه جای دنیا، زنان هستند و مردان یا کمتر به خدمات رواندرمانی احساس نیاز میکنند و یا کمتر مراجعه دارند.
دلیل چهارم، برخی از افراد پیش خود میگویند روانشناس همان حرفهایی که خودمان میدانیم را میزند و به همین دلیل مراجعه نمیکنند. درحالیکه یکی از مهمترین ابزارهای روانشناسی برای رواندرمانی، گفتوگوست و گفتوگوی هدفمند دارای چارچوب، با حرف زدن عادی یکسان نیست. بسیاری از افراد میگویند ما خودمان به مردم مشاوره میدهیم بدون اینکه در نظر بگیرند که یک روانشناس به دلیل آشنایی با نظریهها و روشهای مختلف روانشناسی و به مقتضای حال و مقال مراجعهکننده، پروتکل درمانی را در پیش میگیرد. متاسفانه، این روزها تحت تاثیر فضای مجازی، توهم خوددانی و خودآگاهی بیشتر شده؛ دلیلش هم این است که برخیها بعضی از پستهای روانشناسی موجود در فضای مجازی را میخوانند و با استناد به یک سری مطالب که گاه در جای خودش درست است اما ناقص است میخواهند مشکلاتشان را حل کنند.
دلیل پنجم، احساس عدم امنیت و عدم اعتماد به روانشناس است. معمولا افراد وقتی که به روانشناس مراجعه میکنند تاکید زیادی دارند که حرفهایشان جایی بازگو نشود گویی که این ذهنیت را دارند که قرار است روانشناس در جایی حرفهای محرمانه آنها را برای دیگران افشا کند.
دلیل ششم، بسیاری از مردم، اختلالات روانی را بیماری نمیپندارند و با واژههای ارزشی از آن یاد میکنند مثلا فردی که افسرده و در خود فرو رفته را به راحتی انسانی بیمسئولیت و تنبل میدانند و با این واژهها در مورد او قضاوت میکنند. در این حالت، چون مسئله، بیماری پنداشته نمیشود صحبتی هم از درمان نمیشود. از آنطرف، برخی دیگر معتقدند که اختلالات روانی قابل درمان نیستند درحالیکه بخش اعظم مشکلات روحی و روانی قابل درمان هستند و بخشی از آن هم اگر درمان نشوند قابل کنترل هستند. امری که در حوزه پزشکی هم وجود دارد؛ بیماریهایی مانند فشار خون، دیابت و یا میگرن بیشتر از اینکه درمان قطعی داشته باشند درمان کنترلی دارند.
دلیل هفتم، همراه نبودن زوجها با هم است. یکی از زوجین در پی آن برمیآید که مسائل بین خودشان و یا مشکلاتشان با فرزندشان را حل کنند اما طرف مقابل به شدت مخالفت میکند چون در بیشتر مواقع افراد فکر میکنند که اتاق روانشناس دادگاه است و قرار است در جلسه مشاوره محکوم شوند.
دلیل هشتم، حتی در بین افراد تحصیلکرده خرافهپرستی وجود دارد و همچنان خیلیها به دلیل عدم شناخت و درک درست از حوزه روانشناسی، درصدد آن برمیآیند که از جادو و جنبل و خرافات و فال و رمالی برای حل مشکلات خود استفاده کنند!
دلیل نهم به رویکرد روانشناس برمیگردد. روانشناسی ضمن اینکه یک علم است به شدت میتواند متاثر از فرهنگ هم باشد. روانشناسی که فقط از منابع علمی غربی که هنوز برای بخش بزرگی از جامعه ما غریب است، استفاده میکند نمیتواند به مراجعهکنندگان خود مشاوره مناسبی دهد و بهاصطلاح، نسخه او توی ذوق مراجعهکننده میزند. این رویکرد حتی باعث میشود که تبلیغات منفی علیه روانشناسی مدرن صورت بگیرد. روانشناس خوب کسی است که ضمن آشنایی با اصول و مبانی علمی روانشناسی، مباحث فرهنگی جامعه را هم به خوبی بشناسد و ارزشها و هنجارهای جامعه و محیطی که در آن مشاوره میدهد را به خوبی درک کند. یقینا کسی که در مناطق شرقی ایران مشاوره میدهد نمیتواند همان سبک و روش را در مناطق غربی به کار بگیرد؛ یا کسی که در تهران مشاوره میدهد نمیتواند همان روش را در مناطق روستایی به کار بگیرد. ضمن اینکه اصول مشاوره و خدمات روانشناختی در همه جا یکسان است و باید حتما رعایت شوند.
دلیل دهم که بسیار مهم است، گران بودن خدمات مشاوره و روانشناسی است. شاید تعرفههای روانشناسی نسبت به وضعیت تورم در کشور عدد بالایی نباشد اما تامین همین هزینه برای بخش بزرگی از جامعه که دچار مشکلات اقتصادی هستند بسیار سخت است و در این زمینه باید چارهای اندیشیده شود تا مشکلات روانی در جامعه وضعیت حاد به خود نگیرند.
نظر شما